x
 26 Esfand 1387
Nazi
26 Esfand 1387
Avizhe
پنجشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۶
مرگ از من دور است
اگر بخواهم به دوریت فکر کنم می میرم ...
من نمی خوام بمیرم ...
من می خوام کنار تو زنده بمونم پس در نزدیک ترین حالت ممکن منو لمس کن ...

پ ن : خیابان فردوسی ، جلوی درب ورودی موزه !
پ ن 2 : بعد از یه مدت خیلی طولانی دارم اینجا ( آویژه سابق) می نویسم . بازم می گم این یه شروع طوفانیه برای ما . هورااااا
پ ن 3 : دلم برای خیلی هاتون تنگ شده بود . آرین تبریک می گم قالب جدید . یه اعترافی می خوام بکنم . اون روز که تو اتاقت داشتم سیستمت رو زیر و رو می کردم اتود اولیه شو دیدم :) بعدشم که ارداویراف خودش لوگو رو نشونم داد :دی
صادق عزیز هنوز که هنوزه اون مجله ها به دست من نرسیده !
زیتون دلم برای دیدن اون همه کامنت هات تنگ شده . فیلتر شدی و ...
رهگذر خسته تو هنوز از اون سال فوتوبلاگتو آپدیت نکردی :)
پرگلک حیف که تو هم فیلتر شدی ...
خبری هم از مسعود اسکیزو و پروفسور ( امام امیر سابق! ) و مهندس سعید شاسکول و کلی از بچه ها که براشون تمپلت زده بودم نیست :(
ما دوباره برگشتیم . این دفعه با قبل خیلی فرق داره . این دفعه من و نازی می خوایم خیلی چیزها رو براتون تعریف کنیم .
ما برا صبرتون یه یا علی می خوایم ... ( آژانس شیشه ای )

برچسب‌ها:


نوشته شده توسط rambod ساعت ۷:۱۳ قبل‌ازظهر

 




من نیازم تو رو هر روز دیدنه...