x
 26 Esfand 1387
Nazi
26 Esfand 1387
Avizhe
چهارشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۷
ستاره ی 2 ساله.قاب عکس یه ساله و حجم قرمز یه روزه !

کافه پیانو تموم شد. بی سر و تَهی جالبی داشت. نه از جایی شروع شد و نه به جایی ختم شد. ولی پر بود از نکاتی که حس می کنی توی این روزمرگی اطرفت خیلی ازشون دور شدی. شاید باید کتاب طولانی تر می شد تا "فرهاد جعفری" بتونه هرچی که توی ذهنش هست رو کامل به خواننده منتقل کنه.

به نظرم نباید بین خوندنش فاصله می افتاد. باید برای خوب فهمیدن شخصیت عجیب نویسنده ش ( که لااقل من این مدلی کم اطرافم دیدم) یه شبه کتاب رو تموم کرد. اگه مثل من در طول 2 هفته و توی مواقع خستگی سر وقت کتاب برین، همچنان عجیب بودن شخصیت نویسنده براتون باقی می مونه .

البته یه عجیبی فوق العاده جالبی داره. اینکه می بینیم توی هر شرایطی که باشه ، هرچی که توی ذهنش بیاد می گه. و البته حرف پُر هم می زنه .همینجوری چیزی روی هوا نمی گه. می خوام بگم بیشتر نحوه ی حرف زدن دانای کل به دل آدم می شینه .

.

"صد سال تنهایی" رو شروع کردم.از همون روز اول انتظار داشتم انتهاش به یه تحول بزرگ برسم ! البته زمینه ش رو خودم آماده می کنم !! ولی نمی دونم چرا هرچی جلوتر می رم داستان گسسته تر می شه ! منتظرم به اون چیزی برسم که در نهایت باعث شد نوبل ادبی رو ببره .

توی همین صفحاتی که ازش خوندم اینقدر آدمو به تعجب وا می داشت که می موندی کجایی !!

همچنان منتظرم ...

.

.

بعد 2 هفته و یک روز برنامه ی کاریمون یه کم سر و سامون گرفت. حالا دیگه می فهمیم کی شب می شه :)

دوست داشتم برای دو هفته و یک روز هم که شده ، روزهام مثل روزهای دوستام بود . دلم می خواست دانشگاه رفتن و درس خوندن و دغدغه هایی که دیگه ازشون فاصله گرفتم رو یه بار دیگه و توی این سن تجربه کنم ...



نوشته شده توسط نازی ساعت ۹:۴۵ بعدازظهر

 




من نیازم تو رو هر روز دیدنه...