x
 26 Esfand 1387
Nazi
26 Esfand 1387
Avizhe
یکشنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۷
تعهد ما ...
.

به زودی صدای دو جفت پا رو توی سکوتم می شنوم .

صدای 4 تا پا که قشنگ تر از همیشه همراه می شن.

به قشنگیه فریاد دستامون ، دو سال پیش ، وقتی توی هم گره خوردن و تمام تعهد های مورد قبول من و تو ، توی این دنیا رو به هم دادن....

تعهد من و تو همین با هم بودن دستامونه .

همین یک صدا بودن نفس هامونه .

همین مثل هم دیدن چشمامونه .

همین مثل هم کار کردن مغزمونه .

... همین تشابه بی نظیر فکرامونه ...


از بقیه قانون هایی که مردم چه به عنوان شرع چه به عنوان عرف پذیرفتن ، خاطره ی خوبی ندارم ...


همین تعهد ماست .

همین یعنی همه چیز ....

.

پ.ن.

ممنون از همه ی دوستان عزیزمون که تولد یارم رو یادشون بود :) کلی ذوق زده مون کردین .

یه تشکر خیلی خیلی بزرگ هم خودم شخصا از مامان و بابا باید به عمل بیارم . منتها حضوری !


:)


نوشته شده توسط نازی ساعت ۱۰:۱۴ بعدازظهر

 




من نیازم تو رو هر روز دیدنه...