x
 26 Esfand 1387
Nazi
26 Esfand 1387
Avizhe
یکشنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۷
مجنونیم و خونه خرابی عالمی داره


بگو به کدام گناه ناکرده
به کدام قصیده
به کدام لبخند
شیدا شده ام ؟
نگاهی می کنیم ما مگه عاشق ندیدی تو؟
یا شاید دیدی و رسوا ترین عاشق ندیدی تو..

چرا اینجوری نگام می کنی؟
گفتم دلم رفت
دستتو گذاشتی روش گفتی هستم
یادته چشم دوختیم به هم بعد بهم گفتی رامبد حالا که دلامون اینجوری به هم گره خوردن چشم بدوز به فردا
دمای دستامون که بالا می رفت می فهمیدم داره چه طوفانی تو دلمون به پا می شه
دیشب با تمام حالت های خاصی که داشتیم خوشحال بودم.خودمون بودیم
فردا کنار همدیگه هم همینیم
خیلی روز ها انگار به کل از خودمون فاصله می گیریم
حرفایی می زنیم که انگار از جنس ما نیست
عیب و ایرادش چیه؟
قرار نیست عوض بشیم.قراره یه تکون به خودمون بدیم .
خیلی فکر کردم زیر دوش . همین طور که سرم رو می شستم و آروم زیر لب می خوندم که مبادا بیدار شی فکر می کردم ...

چقدر این حس بزرگه ...
داریم بر می گردیم پیش هم
دیگه اینکه واضح شده
باید کامل برگردیم پیش هم
باید با توشه های پر بر گردیم پیش هم

از خیلی وقت قبل تر به کنار هم بودن فکر کردیم
این کنار هم برگشتن بزرگترین بهونه ست ...
یه آزمایشه ...
یه فرصته ...

با همه ی وجودم
نازنین
دوست ترینت می دارم
آسمان آسمان بوسه هایم نثار تو

برچسب‌ها:


نوشته شده توسط rambod ساعت ۱:۳۹ بعدازظهر

 




من نیازم تو رو هر روز دیدنه...