x
 26 Esfand 1387
Nazi
26 Esfand 1387
Avizhe
شنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۷
آرزوی مرگ و تولد عشق ...
.

فکر نمی کردم " وایسا دنیا " رضا صادقی اشک منو در بیاره . چه کسی اهمیت می ده وقتی تو این سن تمام فکرت میشه غربت ، پول ، عشق ، ناموس و ... همیشه مقایسه شدم . با همکلاسی هام و هم سن و سال هام . دغدغه همشون الان پاس کردن واحد ها و نهایت پیدا کردن یه دوست .
حالا می فهمم چرا مسعود کیمیایی رو دوست دارم . رفاقت و دوستی فقط بین دو تا مرده ... بعضی اوقات زخم چاقو دردش از خیلی چیزها کمتره .
من دیگه بسه برام تحمل این همه غم ...
وقتی فایده ای نداره غصه خوردن واسه چی ...
کاش می شد مثل فیلم های مسعود چاقو گذاشت وسط قلب بی ناموس .
بی ناموس مست .........................................................
... تو این می خونه ها خسته ی دردم به دنبال دل خودم می گردم ...
مسخره ست نه ؟
.
.
.
فاصله اونقدر هست که حتی چشام هم نمی تونن چاقو رو پرت کنن . نه می تونم آتیش سیگار بذارم رو دستم و دیگه پامو تو می خونه نذارم ...
دیشب آرزوی مرگ کردم چون قرار نبود ناموس غرق در عشقم تو قفس نگرانی های من زندونی بشه . آره ناموس ... کاش همه برگردیم به معنی اصلی این کلمه .
تُف به مرد ایرانی اگه بعد از این همه سال معنی این کلمه رو نفهمیده باشه . کاش تو هم معنی این کلمه رو با همه ی وجود و تا ابد تو سینت نگه داری .
خدا رو شکر که من اینجام . نمی دونم اگه من اول می رفتم تو اون محیط نکبتی که نسیم الکل بیشتر از نسیم گل ها حس میشه و یکی از اون اتفاق ها رو تعریف می کردم چی می شد ... چقدر بودن کنار پدر و مادر آدم رو آروم می کنه ...
.
.
.
سال 87 اونقدر با فراز و نشیب شروع شد که ترجیح دادم چند روز عقب بندازمش . دیشب آرزوی مرگ کردم تا دوباره متولد شم . این دفعه 3 فروردین ...
هم سن شدیم .
کاش یکی به مناسبت مراسم تدفین و روز تولدم این آهنگ رو برام بخونه ...
تولدمون مبارک ...
تولدت مبارک ...

برچسب‌ها:


نوشته شده توسط rambod ساعت ۱۲:۳۰ بعدازظهر

 




من نیازم تو رو هر روز دیدنه...