x
 26 Esfand 1387
Nazi
26 Esfand 1387
Avizhe
پنجشنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۳
بی خبرم از بی خبری خود !

رادیو از فیلم می گوید ، تلویزیون از فیلم می گوید و همه ی ما می دانیم که در فیلمی عظیم به ایفای نقش پرداخته ایم .
هرگز به دنبال نقش اول این فیلم نبودم زیرا محمد را در کتاب آسمانی می دیدم . به دنبال سیاه لشکر هم نیستم . چه بسا که سال هاست ، عده ای از این فیلم وداع گفته ایم ؟
سناریوی بی پایان ذهن من و ما برای همه قابل اجراست و هیچ نیازی به انتظامی ، پرستویی ، قریبیان و ... ندارد زیرا ضعیف ترین تراژدی تاریخ است ، سناریوی بی پایان ذهن من .
به مناسبت بیست و سومین جشنواره فیلم فجر
..........
به ساعت نگاه می کنم ، حدود 3 نصف شب است . چشم می بندم تا مبادا چشم هایت را از یاد برده باشم . و طبق عادت کنار پنجره می روم ، سوسوی چند چراغ مهربان و سایه های کشتزار شب گردان خمیده و خاکستری گسترده بر حاشیه ها .
و صدای هیجان انگیز چند سگ و بانگ آسمانی چند خروس . از شوق به هوا می پرم چون کودکی ام و خوشحال که هنوز معمای سبز رودخانه از دور برایم حل نشده است . آری از شوق به هوا می پرم و خوب می دانم ...
سال هاست که مرده ام ...
به یاد حسین پناهی که دوست ترینش می دارم
...........
نمی دونم چی بگم ، فقط می تونم بگم که خیلی خوشحالم که دوستان جدید و خوبی پیدا کردم . ممنون از سعید ، مهستا و یلدای عزیز که به یادشون هستم !

نوشته شده توسط rambod ساعت ۳:۲۴ بعدازظهر

 




من نیازم تو رو هر روز دیدنه...